ܨܓܨღ تنـــهـــــــــــــاترین عشــق روزگـار ღܨܓܨ ܓ✿ در دوری لذتی هست که در با هم بودن نیست، چون در باهم بودن ترس از فراق هست و در دوری شوق دیدار
| ||
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
و می گوید: می توانم اندكی از عطر وجودت را با خود ببرم؟ گلهای بهاری مست حرم لبهایت شده اند..... و می گویند: می توانیم اندكی از لعل دل فریب آن رابه همراه داشته باشیم؟ ستارگان محصور برق چشمانت شده اند..... می گویند: اندكی از درخشش چشمانت را به ما می بخشی؟ و ماه..... كه هر شب برای دیدن رخسار زیبایت بی تابی می كند.. و خورشید...... كه انگار هر طلوع عجول تر است برای لمس سیمین تنت..... و من..... چگونه می توانم عاشقت نباشم؟ آن گاه كه فرشتگان..... بالهایشان را بر سرت گسترانیده اند..... و بر روحت..... كه سرشتش جز با عشقی پاك و بی آلایش رقم نخورده..... درود می فرستند.... چگونه می توانم عاشقت نباشم؟؟ برچسبها: چگونه می توانم؟, , , , , , [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 21:45 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
زندان فقط چهارمیله آهنی نیست که مقابل انسان بایستد و مانع دیدن آسمان بشود نه ! قلب های بدتر از سنگ و تهی از محبّت می توانند بدتر از زندان باشند برچسبها: زندان, [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 21:45 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
برچسبها: شعر ذره ای در نور , [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 21:42 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
زندگانی برگ بودن در مسیر باد نیست... امتحان ریشه هاست... ریشه اش هرگز اسیر باد نیست... زندگانی پیچک است... انتهایش می رسد پیش خدا... باید آن را سبز کرد.باید آن را آب داد... برچسبها: زندگانی پیچک است, , , , [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 21:40 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد! برچسبها: نشد که نشد !, , , , [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 21:30 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد! برچسبها: نشد که نشد !, , , , [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 21:30 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
[ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 21:28 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
برچسبها: شعر حتما دو چشم خیس مرا, آب می بُرُد , [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:46 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
تمام ِ چیزهایی که ندارم را دست هایت را شانه هایت را
برچسبها: می بوسم ُ می گذارم کنار , [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:46 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
دلخون شده ی وصلم و لب های تو سرخ است با هر که توانسته کنار آمده دنیا بد خلقم و بد عهد، زبانبازم و مغرور یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد برچسبها: نه, , , , [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:43 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
باز هم قصه ی ، من قصه ی كم حوصله هاست دردل می كنم این بار كه وقت گله هاست جاده ها نیز مرا از نفس انداخته اند پای من خسته ی پیمودن این فاصله هاست این طرف تاول پاهای زمین گیر من است آن طرف خط غبار گذر قافله هاست خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است گریه هم پاسخ تلخی به همین مسئله هاست تا فراموش شدن مانده ام و می مانم مرگ پایان من و قصه كم حوصله هاست.برچسبها: خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است, [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:43 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
در نقطه ای که آغاز همه پایان هاست آدم ها، در دایره ای به نام زمین، در هیچ نقطه ای بهم نمی رسند و چه خیال خامی برچسبها: دنیا خیلی بزرگه, , , , [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:42 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
یک روز گرم ، شاخه ای مغرورانه وبا تمام قدرت خودش را تکان داد به دنبال آن برگ های ضعیف وکم طاقت جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند . شاخه چندین بار این کار را دد منشانه وبا غرور خاصی تکرار کرد ؛ تا این که تمام برگ ها جدا شدند . شاخه از کارش بسیار لذت می برد . برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسپیده بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسیدآن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. وقتی باغبان چشمش به آن شاخه ی خشک افتاد با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد . بعد از رفتن باغبان مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین وچندین بار خودش را تکاند تا این که به ناچار برگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت . باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند . شاخه بدون آن که مجال اعتراض داشته باشد بر روی زمین افتاد . ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می گفت: اگرچه به خیالت زندگی ناچیزم در دستت بود ولی همین خیال واهی ، پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت که... فراموش کنی نشانه ی حیاتت من بودم... برچسبها: برگ وشاخه , [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:41 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
[ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:40 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
بی قرار تــوام و در دل تنــــگم گله هاستـــــــ آه!بی تاب شدن عادت کم حوصله هاستـــــــ مثــل عکس رخ مهتابــــــ کــــه افتاده در آبـــــــ در دلم هستی و بین منُ تــــو فاصله هاستـــــــ آســــمان با قفــــس تنــــگ چـــه فرقــــــی دارد "بال" وقتــــی قفس پـــــر زدن چلچله هاستـــــــ بی تــــو هر لحظه مرا بیم فرو ریخـــتن استـــــــ مثل شهری که به روی گســــل زلزله هاستـــــــ باز می پرســـمت از مسئلـــه ی دوری ُ عشق و سکوتـــ تو جواب همه ی مسئله هاســـتـــــــ
برچسبها: بیـــم فرو ریختـــن, [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:39 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
در اطراف خانه ی من آن کس که به دیوار فکر می کند ، آزاد است ! آن کس که به پنجره .... غمگین ! و آن کس که به جستجوی آزادی است ، میان چار دیواری نشسته .... می ایستد .... چند قدم راه می رود ! نشسته .... می ایستد .... چند قدم راه می رود ! نشسته .... می ایستد .... چند قدم راه می رود ! نشسته .... می ایستد .... چند قدم راه می رود ! نشسته .... می ایستد .... چند قدم .... حتی تو هم خسته شدی از این شعر حالا چه برسد به او که .... نشسته .... می ایستد .... نه ! .... افتاد ! برچسبها: اندیـــــشه, [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:38 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
[ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:37 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
پشت کاجستان، برف. برف، یک دسته کلاغ. جاده، یعنی غربت. باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب. شاخ پیچک، و رسیدن، و حیاط. من، و دلتنگ، و این شیشه ی خیس. می نویسم و فضا. می نویسم، و دو دیوار، و چندین گنجشک. یک نفر دلتنگ است. یک نفر می بافد. یک نفر می شمرد. یک نفر می خواند. زندگی یعنی: یک سار پرید. از چه دلتنگ شدی؟ دلخوشی ها کم نیست: مثلا این خورشید، کودک پس فردا، کفتر آن هفته. یک نفر دیشب مرد و هنوز، نان گندم خوب است. و هنوز، آب می ریزد پایین، اسب ها می نوشند. قطره ها در جریان، برف بر دوش سکوت و زمین روی ستون فقرات گل یاس. برچسبها: زندگی یعنی یک سار پرید, , , , [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:36 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
گفتی بگوی عاشق و بیمار کیستی؟ من عاشق توام، تو بگو یار کیستی؟ دارم دلی ز هجر تو هر دم فگارتر تا خود تو مرهم دل افگار کیستی؟ هر شب من و خیال تو و کنج محنتی تا با که ای و مونس و غمخوار کیستی؟ من با غم تو یار به عهد وفای خویش ای بی وفا !تو یار و وفادار کیستی؟ تا چند گرد کوی تو گردم؟ گهی بپرس کاینجا چه می کنی و طلبکار کیستی؟ جامی مدار چشم خلاصی ز قید عشق اندیشه کن ببین که گرفتار کیستی؟ برچسبها: من عاشق توام, [ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:35 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
[ چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390 ] [ 12:33 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
|
![]() ![]() |
[ طراحی : ❤--★ تنهـــــــــاترین عشــق روزگـار ★ --❤ ] [ Weblog Themes By :★ --❤ AMIN ❤--★] |